راستی ببین! چه فضایی را برای خودت باز کردی سمت راست گنبد خضراء و درسمت
چپت حضور ائمه اطهار علیهم السلام ،دو بال که تورا برای پرواز به سوی خدا یاری خواهند
دادبرای عروجی واقعی،ملکوتی . مثلثی زیبا وتو در میان آن ومن چقدر غبطه می خورم
به این فضا که تو ایجادکرده ای!
غبطه می خورم به چشمان جستجوگرت که می خواهد قبور ائمه را ببیند .
بدان اینجا قبر نیست وتو برای تماشا وفاتحه نیامده ای ! اینجا جلوه گاه حضور است
قلبت را باز کن که صدای انان را را می شنوی . من به این نجوا غبظه می خورم!
هان ای عزیز فقط بایست ومناجات کن از خودت بگو و ازآنان بشنو، ببین و مانند شمع
بسوز. چشمانت را پر از ائمه کن ونماز زیارت را در حرم نبوی اقامه کن . مبادا . . .
غبطه می خورم به زمان وداع که به گرد شهر مدینه به پرواز در می آیی تا گمشده ای را
بیابی ومن به این آه غبطه می خورم .
اما گوشت راتیز کن صدای سیلی راخواهی شنید که به صورت پاره تن رسول خدا نواخته
می شود ! نمی شنوی ؟
بوی دودی را که از آتشی بپا خواسته است حس نمی کنی ؟ بپا ! !
نکند رفتار وحجابت همان سیلی باشد که قلب اورا به اتش می کشد!!!
خودت را در آیینه دلت ببین ووجودت را با شریعت فاطمی مطابق کن ومن به این توجه
غبطه می خورم !. . . تابعد