حج کهفی است که در آن رویای بودن با خدا راتجربه خواهم کردوزمانی بعد ،
ازاین کهف خارج می شوم وبا خود متاعی خواهم داشت که شاید بخواهم برای خرید دنیا ازآن
استفاده کنم !!
اما نه خدا مرا در مستجار ضمانت کرده است ومن امیدوار ومطمئن!!
امان از مردم که ازفرط ارزشش مرا با تازیانه ملامت ازخود خواهند راند!
وشایدخودنیز بی خبراز ارزشش!!
دوباره به کهف برگردم تا شاید با خدا بودن را بفهمم وارزش داشتنش رابدون مردم پاس بدارم!
خدایا بودن باتو چنان تجربه شیرینی است که بعدازآن لحظات بی تو چه سخت خواهد گذشت؟
پس چرا من لذت باتوبودن را فراموش میکنم؟!